جیمین فیک زندگی پارت ۲۲#
جیمین فیک زندگی پارت ۲۲#
جیمین رو دیدم که یه جای دیگه شسته که داره مشروب میخوره که یه دختره نزدیکش میشه . با اشاره چشم و هزاران شکل علامت میدادم که دور شه ولی جیمین توجه نمیکرد . خیلی بهم نزدیک بودن دیگه تحمل نکردم و رفتم جلو و یه سیلی به اون دختره زدم که جیمین هم تعجب کرده بود و چند قدم رفته بود عقب .
ات : بار اخرت باشه نزدیک دوست پسرم میشی ها ( با اعصبانیت )
یهو جیمین دستمو کرفت و رفتی بیرون و نشستیم تو ماشین و داشتیم میرفتیم . سکوت بود که جیین اون سکوت سنگین رو شکست .
جیمین : میشه دیگه تو کار های من دخالت نکنی
ات : منظورت چیه ؟ تو حق نداری نزدیک او دختر بشی
جیمین : بسه ات تو هم حق نداری دخالت کنی
ات : یعنی چی مگه ... مگه میخواستی چیکار کنی ؟( با اعصبانیت )
جیمین : ....
ات : جوابمو بده
جیمین : ....
ات : بزن کنار ...
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید
جیمین رو دیدم که یه جای دیگه شسته که داره مشروب میخوره که یه دختره نزدیکش میشه . با اشاره چشم و هزاران شکل علامت میدادم که دور شه ولی جیمین توجه نمیکرد . خیلی بهم نزدیک بودن دیگه تحمل نکردم و رفتم جلو و یه سیلی به اون دختره زدم که جیمین هم تعجب کرده بود و چند قدم رفته بود عقب .
ات : بار اخرت باشه نزدیک دوست پسرم میشی ها ( با اعصبانیت )
یهو جیمین دستمو کرفت و رفتی بیرون و نشستیم تو ماشین و داشتیم میرفتیم . سکوت بود که جیین اون سکوت سنگین رو شکست .
جیمین : میشه دیگه تو کار های من دخالت نکنی
ات : منظورت چیه ؟ تو حق نداری نزدیک او دختر بشی
جیمین : بسه ات تو هم حق نداری دخالت کنی
ات : یعنی چی مگه ... مگه میخواستی چیکار کنی ؟( با اعصبانیت )
جیمین : ....
ات : جوابمو بده
جیمین : ....
ات : بزن کنار ...
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید
- ۸.۰k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط